نویسنده لرستانی مختارنامه: خاک لرستان با حماسه گره خورده است
25/12/2010 at 00:31 اسفندیار خدایی 3 دیدگاه
برای مردم لرستان تیتراژ این سریال جذبهای دیگر دارد زیرا نام محمد بیرانوند به عنوان نویسندهی این سریال…. ما ریشهمان اینجاست. ریشهی ما در بلوطها و فضای ایلیاتی لرستان است. البته تفکرات قومی و قومگرایی در دنیای امروز جایی ندارد، ولی من با افتخار میگویم که عاشق قومم هستم. خاک لرستان با حماسه گره خورده است. دوست دارم راجع به مقطع حکومت رضاخان و ایستادگی پدران ما -اگر خدا عمری بدهد- کاری داشته باشم…
——————————————————-
عکس و مصاحبه: سعید سروش
اشاره: بالاخره پس از چند سال، انتظار دوستداران کارهای تاریخی و بهویژه کارهای استاد داوود میرباقری به سر رسید و سریال عظیم “مختارنامه” از شبکهی یک سیمای جمهوری اسلامی در حال پخش است. برای مردم لرستان تیتراژ این سریال جذبهای دیگر دارد زیرا نام محمد بیرانوند به عنوان نویسندهی این سریال حس غرور لُرزبانها را بیدار میکند و لُرها که به عشق به اهل بیت و بهویژه امام حسین شهرت دارند به خود میبالند که چنین سریال بزرگی از قلم یکی از فرزندان این دیار جاری شدهاست. محمد بیرانوند را از سالها پیش میشناسم به سبب اینکه برادر وی از همکاران اداریام است. چند روز پیش سراغش را از برادرش گرفتم که خوشبختانه گفت که چند روزی است به خرمآباد آمده. بلادرنگ با او تماس گرفتم و قرار مصاحبه را گذاشتیم. او هم که همیشه لطف دارد و از دوستداران سیمره و اهالی سیمره است بدون هیچ عذر و بهانهای پذیرفت و با همان سادگی و نجابت ایلیاتیاش به دفتر سیمره آمد. ولی گفت: دوست دارد در فضای باز گفتوگو کند و پیشنهاد داد به بام خرمآباد برویم. ما هم پذیرفتیم. با ما همراه شوید و گفتوگوی سیمره را با محمد بیرانوند از فراز بام خرمآباد بخوانید:
::جناب آقای بیرانوند ضمن سپاس از شما بهخاطر اینکه وقتتان را در اختیار سیمره گذاشتید به رسم معمول همهی گفتوگوها لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما بیشتر معرفی کنید؟
من متولد ۱۳۵۲ خرمآباد و فارغالتحصیل رشتهی کارشناسی خبر از دانشکدهی خبر تهران هستم.
::کار نویسندگی را کی و چگونه شروع کردید؟
من از دوران راهنمایی شعر میگفتم و در واقع کارم را با شعر شروع کردم و دوران دبیرستان بهصورت جدیتر این کار را پیگیری کردم و با بچههای کانون شعر و با استفاده از اساتیدی مثل آقای خالقی، چنگایی، عزیز بیرانوند، عزیز نادری و حجتاله مهدوی اسلوب شعر و غزل را یاد گرفتم به نحوی که در جشنوارههای دانشآموزی شعرهای قابل اعتنایی ارایه میدادم. اواخر دورهی دبیرستان و بهویژه در دوران سربازی تصمیم خودم را گرفتم که نویسنده بشوم چون انسان خودش میفهمد که میتواند کاری را بهتر از کارهای دیگر انجام دهد. از طریق مجلات سینمایی علاقهام به سینما زیاد شد و در دورههای آموزشی انجمن سینمای جوان خرمآباد شرکت کردم که همینجا از آقایان محمدرضا گوهری و شمسالدین آروند به خاطر شخصیت خوب و صبورشان تشکر میکنم. بعد از آن در حین خدمتم که همراه عشایر لرستان در خوزستان سرباز معلم بودم یکی دو تا فیلمنامه نوشتم به نام “زیگزوانگ و بلبشو”. الآن که این فیلمنامهها را میخوانم میبینم که سر و شکل حرفهای خوبی داشتهاند بعد از اتمام خدمت سربازی و قبولی در دانشگاه به واسطهی همین دو فیلمنامه در حین اجرای نمایش “دندون طلا” به کارگردانی آقای میرباقری به تئاتر شهر رفتم و ایشان را دیدم و این دو فیلمنامه را به ایشان دادم. ایشان بعد از خواندن این فیلمنامهها منو تشویق کرد و این شد شروع آشنایی ما. بعد از این آشنایی آقای میرباقری مشغول پروژهی “مسافر ری” شدند و من هم یکی دو تا نمایشنامه نوشتم. بعد از فراغت آقای میرباقری از پروژهی ”مسافر ری” به من گفتند میخواهند سلمان فارسی را کار کنند و از من خواستند به اتفاق برادرشان حسن، نسخهای از سلمان را بنویسیم. سلمان به دلایلی جور نشد و ایشان پیشنهاد داد نمایشی را به سفارش حوزهی هنری کار کنیم.
بر این اساس یک خط داستانی به ما داد به این شکل که یک خزانهدار در دوران عبیدالهابنزیاد در کوفه دچار اضمحلال میشود و ما این را تبدیل به یک نمایشنامهای کردیم به نام “معصومیت از دست رفته” که خوشبختانه ایشان اینقدر خوششان آمد که گفتند سریالش کنیم و خودشان آن را بسط دادند که شد “معصومیت از دست رفته” و بازخورد خوبی داشت بین مخاطب، به خاطر اینکه در این سریال مقولههای انسانی را در دل تاریخ مطرح کردیم که برای مخاطب تازگی داشت.
::آیا شما آن موقع دانشجو بودید؟
بله.
::از لحاظ درسی مشکلی برای شما پیش نمیآمد؟
نه. چون کلاً مطالعه یک جور حس سرگرمی برایم محسوب میشود و عاشق مطالعه هستم. شاید باور نکنید ما بعضی کتابها را همان شب امتحان یک ساعت میخواندیم و نمرهاش را میگرفتیم، ضمن اینکه خیلی از واحدها را سرجلسه و به کمک دوستان و تقلب پاس کردیم (شوخی)
::آقای بیرانوند از آنچه شما گفتید، اینگونه استنباط میشود که آقای میرباقری با مطالعهی آثار کوتاه شما یک استعدادی را در شما کشف کردند بفرمایید شما چهطور به دنیای آقای میرباقری نزدیک شدید و به چه شکلی به نگاه مشترک میرسیدید؟
ما بیشتر از کارهای قبل آقای میرباقری الهام میگرفتیم، نوع شخصیتپردازی، نوع دیالوگگویی، نوع کارگردانی ایشان که خیلی مدرن است و شیک. منتها شانسی که من آوردم این بود که در ابتدای کار با “حسن” برادر ایشان که هم سن و سال خودم هست، آشنا شدم. حسن کارشناس نمایش است و ما با هم زندگی کردیم و شاید به واسطهی حسن من بیشتر با دنیای داوود آشنا شدم، هرچند او هم دنیای خودش را دارد. حتا با داوود در دنیای نمایش تفاوت سلیقه هم دارد. این دوستی من با حسن و همکاری که با هم داشتیم منجر به چند کار سریالی شد از جمله: یک کار ۴۰ قسمتی راجع به تاریخ معاصر به اسم “سفر افسون” که طرحش از داوود بود. “ییلاق پادشاهی” راجع به خاندان پهلوی را کار کردیم که که تصویب نشد و چند کار دیگر که الان حضور ذهن ندارم.
::شما سر صحنهی فیلمبرداری میرفتید؟
موقع کار آقای میرباقری سر صحنه بود و ما هم مشغول نوشتن بودیم. سر کار “معصومیت از دست رفته” من دو/ سه بار سر صحنه رفتم، سرِ کارِ مختار در طول این چند سال هم چهار یا پنج بار در جاهای مختلف. ولی همین دیدارهای کوتاه با داوود میرباقری اینقدر درست و سازنده بود که تأثیر زیادی روی بنده داشت. اگر کاری به من پیشنهاد میشد با ایشان مشورت میکردم. یکبار یکی از این سریالهای شبانه به من پیشنهاد شد که ایشان گفت این کار را نکن. گفت آدمی موجود عجیبیه. میری دچار پول میشی و به مقصد موردنظر نمیرسی. همین نکتههای ریز و این مواظبتها بر روی من تأثیر زیادی داشت.
::شما کل فیلمنامه را به صورت یکجا به آقای میرباقری میدادید یا به صورت قسمت قسمت؟
در سریال “معصومیت از دست رفته” ما داستانی نوشتیم در حدود ۶۰ صفحه که فکر اولیهاش از آقای میرباقری بود البته مثلاً ایشان نوشته بود زنی به اسم حمیرا که در آشپزخانه قصر باشد یا شؤذب را گذاشته بود به عنوان خزانهداری که به اضمحلال میرسد. حالا اینکه ما یک زن مسیحی را برایش طراحی کردیم، کی با هم آشنا میشوند؟ چه جوری از کوفه زده بیرون؟ اینها داستان ما بود. ما ۵-۶ ماه شب و روز کار کردیم چون تجربه نداشتیم. من یک جوان ۲۵-۲۶ ساله بودم که درگیر یک کار بزرگ معنایی -حالا کاری به تکنیکش ندارم- شدم. برای حضرت امام حسین(ع) کار کردن یعنی دست گذاشتن روی همهی ابعاد فرهنگ ایرانی. از نظر بعد معنایی برای ما کار سنگینی بود ولی خدا را شکر بالاخره با تکیه بر تواناییمان و توکل به خداوند و عنایت خود امام حسین(ع) کار را تمام کردیم. من اعتقاد دارم اگر برای کسی با عشق کار کنی و انرژی کامل بگذاری، جوابش را میگیری. با تمام محدودیتهای موجود “معصومیت از دست رفته” کار قابلقبولی شد. آقای میرباقری داستان را بسط دادند و قسمت قسمت کردند و سیناپسی به ما دادند بدون دیالوگ که ما دوباره برای آن دیالوگنویسی کردیم و نتیجهی نهایی آن کاری شد که دیدید.
::شیوهی کاری شما با حسین میرباقری به عنوان نویسنده به چه شکلی است؟ در واقع شما چگونه تقسیم کاری میکنید؟
در واقع گپ میزنیم.
::در نهایت چه کسی فیلمنامه را مینویسد؟
نتیجهی نهایی را من مینویسم.
::یعنی شما بر روی داستان و شخصیتها به توافق میرسید و نهایتاً شما آنها را مکتوب میکنید؟
بله. میشود گفت با قلم من نوشته میشود ولی فکر و اتفاقها دو نفره است.
::در موقع کار اختلاف نظر پیش نمیآید؟
نه. اختلاف نظر داریم ولی خیلی زود حل میشود. به دلیل این که هم من کار را بلد بودم، هم ایشان و دلیل ادامهی فعالیت ما با هم این بود. بالاخره حسن نمایش خوانده و زیر سایهی برادرش بوده. سرصحنهی امام علی(ع) کار کرده و خانوادهای هنری هستند و وقتی شما با کسی صحبت میکنید که فن آن کار را بلد است، زود به نتیجه میرسی.
::برای کار “معصومیت از دست رفته” مطالعات تاریخی انجام دادید؟
بله. البته ما مطالعاتمان را برای سلمان شروع کرده بودیم چون سلمان چیز پیچیدهای بود و ما باید تاریخ ایران را میخواندیم و از مهاجرت آریاییها تا هخامنشیان و ساسانیان و دینی که ما داشتیم، از حضرت زرتشت تا برسد به اسلام. در واقع ما کلیت را میدانستیم و فقط دست گذاشتیم روی مقطع زمان حضرت امام حسین(ع) و آن برههی عجیب و سرنوشتساز.
به نظر من مطالعه در مورد تاریخ اسلام چیز پیچیدهای نیست یعنی اینکه ما چند کتاب داریم مثل تاریخ طبری و تاریخ یعقوبی که اصل هستند و هرچه جلوتر آمدهایم پژوهشهای تاریخی بر اساس همانهاست. شما اگر این دو سه کتاب را بخوانید و یک فهم کلی هم راجع به ماهیت جریان شیعه داشتهباشید، کافیست.
::آقای بیرانوند به جز کار نویسندگی شغل دیگری دارید؟
خیر.
::آیا زندگی و تجربیات شخصی خودتان و آداب و رسوم منطقهی لرستان در نوشتههایتان تأثیری داشته است؟
خیلی زیاد. به دلیل اینکه فرهنگ ما در لرستان فرهنگ دستنخوردهتری است و ضمن اینکه فرهنگ لرستان و پهنه وسیعی دارد. شما در نظر بگیرد بخشی از اصفهان لر هستند، شیراز همچنین. بوشهر فرهنگ لری دارد و شما میبینید این فرهنگ وسعتی دارد که قابل تأمل است.
::یعنی فراتر از جغرافیای تعریف شده روی نقشه؟
دقیقاً. شما لباس تهرانیهای قدیم را ببینید همان شال و ستره و کلاه نمدی عشایر ماست. حتا فرهنگ رفتاری تهرانیهای اصیل -البته به جز زبان- خیلی به ما نزدیک است. مثلاً مهماننوازیشان و خیلی چیزهای دیگر. از نظر جغرافیایی هم خیلی نزدیک هستیم.
::تاکنون به غیر از آقای میرباقری برای کارگردانی دیگر فیلمنامه نوشتهاید؟
آخرین دعوت را برای آقای سهیلیزاده نوشتم که پخش شد.
::من شنیدهام که با آقای داریوش فرهنگ کاری در رابطه با ملانصرالدین قرار است انجام بدهید؟
بله. ولی به دلیل برخی مشکلات و حساسیت موضوع آن را کنار گذاشتیم، ولی یک سریال تاریخی برای خانم پوران درخشنده نوشتهام به اسم “سیده نفیسه” که قرار است در شبکهی دو ساخته شود. یک کار کمدی به تهیهکنندگی اکبر عبدی نوشتم به اسم “پیشخدمت” که هنوز ساخته نشدهاست.
::آیا تاکنون با صدا و سیمای لرستان همکاری داشتهاید؟
بله. یک سریال کمدی به نام “فراموشی” برای شبکهی افلاک نوشتهام که در مراحل پایانی ساخت است.
::شما در مصاحبهای گفتهاید که قرار بوده با ساخت “مختار” به جنگ با “جومونگ” و “گلادیاتور” بروید، به نظر شما آیا موفق شدهاید به این هدف دست پیدا کنید؟
من این مطلب را به طنز به آن خبرنگار گفتم و ایشان آن را تیتر کردند. ولی واقعاً به نظر من با ساخت کارهایی مثل “مختارنامه” و “ملک سلیمان” انحصار ساخت کارهای تاریخی از هالیوود گرفته شد. این که ما میگوییم “گلادیاتور” منظور خود گلادیاتور نیست، بلکه منظور سلطه صنعت هالیوود است که از دل آن زیرکانه دنیای سرمایهداری خودشان را تبلیغ میکنند، دموکراسی و لیبرالیسم از جنس خودشان را تبلیغ میکنند. شما وقتی فیلم گلادیاتور را -که من به خاطر شاعرنگیاش خیلی دوست دارم- میبینید، داستان اولین سرداری را میبینید که به جای پسر امپراتور به مقام سزار میرسد. این یعنی شروع دموکراسی و اینکه حکومت موروثی نیست. آنها روی این مسایل دست میگذارند و بزرگش میکنند و این فرهنگ را تزریق میکنند به جامعه. ما هم با کمال میل فیلم را میبینیم و “راسل کرو” میشود قهرمان ما. حالا شما بگویید انصافاً مختار با آن زیرکی و شهامتش نمیتواند الگوی یک قهرمان باشد؟ البته با این پیشفرض که قهرمان یکی از نیازهای مخاطب است. یک قهرمان زنده که بیننده از آن انرژی بگیرد و خودش را توی آیینهی وجودی آن ببیند.
::اگر از جایی مثل هالیوود به شما پیشنهاد بشود کاری راجع به تاریخ ایران بنویسد راجع به کدام مقطع و شخصیت خواهد؟
اتفاقاً مارک فاستر که “بادبادکباز” را ساخته فیلمنامهای راجع به شمس و مولانا نوشته بود، و آن را فرستاد به دفتر آقای فلاح تهیهکنندهی مختارنامه که آن را به من دادند و خواندمش. خیلی شعاری بود و سطحی. الان دنیا خیلی به هم نزدیک شدهاست، کما اینکه چند فیلمنامهنویس خوب ایرانی در هالیوود فعالیت میکنند. ولی اگر کاری به من پیشنهاد شود اگر برخلاف اعتقاداتم باشد، نمیپذیرم. با این حال اسطورههای ایرانی مثل سیاووش به خاطر زیبایی، غم، نجابت و شرم او را دوست دارم. داستان سیاووش یک داستان کلاسیک از فرهنگ غنی ایرانی است.
::به نظر شما پخش سریالهای کرهای مثل “جومونگ” که در سالهای اخیر از تلویزیون پخش میشود برای مخاطب ایرانی مفید است یا خیر؟
اعتقاد من این است که این کارها باید پخش شود ولی ما هم کارهای قوی خودمان را داشتهباشیم. بالاخره آنها هم یک بخش از فرهنگ شرق هستند. من به این نتیجه رسیدم که برای مخاطب، ماهیت دعواها و اینکه این قهرمان از کجا میآید، مهم نیست. بلکه مهم این است که حرفهای انسانی زده شود. منتها ما به عنوان ایرانی چون تاریخمان با مذهب گره خورده بایستی برای اینکه بتوانیم از دل مخاطب برای مخاطب حرف بزنیم، کارهای خودمان را پخش کنیم. بالاخره ما در سرزمینی هستیم که طلوع مذهب در آنجا بوده. این سرزمین، سرزمین دین بوده و هست. فرهنگ ایرانی آنقدر قوی و غنی است که اگر ما خوب بتوانیم برگهایی از تاریخمان را بازگو کنیم و آن شاعرانگی و آن عرفان و بعد ایمانی این ملت را نمایش بدهیم، به نظر من ما امپراتور فرهنگی دنیا هستیم. پس ما خوب کار نکردهایم که “جومونگ” میآید و با آن اداهایش خودنمایی میکند.
::در چند قسمتی که از مختارنامه پخش شده نقش ایرانیها پررنگ است، آیا واقعاً در تاریخ به این شکل بوده یا شما عمداً آن را پررنگ کردهاید؟
من در تحقیقاتم برای یک کار تاریخی متوجه شدم که خانهی کعبه قبل از اسلام هم موردتوجه ایرانیها بودهاست. در واقع ایرانیها از ابتدا یکتاپرست بودهاند ولی با ظهور پیامبر(ص)، دیگر حجت بر ایرانیها تمام شد. با شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و دیدن مظلومیت امام و غرور عرب اموی، ایرانیان از بین اسلام اموی و اسلام علوی، اسلام علوی را انتخاب کردند. این بود که ایرانیها زیرکانه و رندانه و البته با تکیه بر ایمانی که داشتند، به حمایت از تفکر علوی پرداختند. ایرانیها خودشان سیاوش را داشتند ولی با دیدن تراژدی بزرگ عاشورا سیاوش را رها کرده و برای مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش عزاداری کردند.
::کار نگارش مختار چهقدر طول کشید؟
یک سال. آنقدر داستان قیام، دراماتیک بود که وقت زیادی لازم نداشت. منتها اینکه ما از زمان امام حسن(ع) شروع کنیم و به قیام مختار برسیم -این تحلیلها- وقت زیادی از ما گرفت.
::به جز منابع تاریخی که قبلاً اشاره کردید، مطالعه کرده بودید آیا مطالعهی خاصی برای این پروژه داشتید؟
نه، تاریخ بهانه است. پشت این کار یک ابعادی هست. مطالعات خارج از متنی که ما توی این ۳۵ سال عمر زندگیمان کردهایم، مهمتر از تاریخ است. ابعاد فلسفی، اجتماعی، روانشناسانه زندگی است که پشتوانهی اینگونه کارهاست حالا به قول فوتبالیستها شما باید گل آخر را بزنی.
::یک مقدار از تاریخ اسلام و مختار دور شویم و به لرستان بپردازیم آیا دوست دارید در خصوص لرستان کاری انجام بدهید؟
صددرصد، چون ما ریشهمان اینجاست. ریشهی ما در بلوطها و فضای ایلیاتی اینجاست. البته تفکرات قومی و قومگرایی در دنیای امروز جایی ندارد، ولی من با افتخار میگویم که عاشق قومم هستم. خاک لرستان با حماسه گره خورده است. دوست دارم راجع به مقطع حکومت رضاخان و ایستادگی پدران ما -اگر خدا عمری بدهد- کاری داشته باشم.
::باتوجه به اینکه شما در رشتهی خبرنگاری تحصیل کردهاید، نظرتان راجع به وضعیت مطبوعات لرستان چیست؟
همین که دارید کار میکنید واقعاً خسته نباشید دارد. من احساس میکنم دارید با عشق کار میکنید، آن هم در جامعهای که تیراژ مطبوعات پایین است و کتاب نمیخوانند. در صورتی که یک آدم زنده در یک محیط شهری زنده بایستی روزنامه بخواند و اطلاعات موردنیازش را از نشریات بگیرد. در فضایی که شما کار میکنید فقط میتوانم بگویم کار شما قابل تحسین است و به نظر من با عشق کار میکنید و نشریاتتان قابل احترام هستند.
::برگردیم به مختار، چهقدر ساختهی آقای میرباقری با ذهنیتهای شما به عنوان نویسندهی این کار نزدیک است؟
داوودمیرباقری آنقدر در کارش استاد است که بعضی مواقع خود ما را هم شوکه میکند یعنی اینقدر قشنگ و مینیاتوری کار میکند برای ما هم که عادت کرده بودیم به آن شندر و پندرهای تاریخی “مختار” یک سورپرایز بود. نوع بازیگیری که کرده، نوع مکثهایی که کرده، حرکتهای دوربین و… به نظر من بینظیر است. یعنی بهتر از این نمیشد و آرزوی هر نویسندهای این است که متن نوشتهاش را کارگردانی مثل میرباقری بسازد.
::در حال حاضر چه برنامهایی پیش روی دارید؟
در حال حاضر سریال حضرت ابوطالب را در دست نگارش داریم که باز برای آقای میرباقری است. یک پروژهی مشترک خارجی هم با سوریها در مورد حضرت امالمؤمنین خدیجه در دست نگارش داریم.
::به کدام یک از شاعران علاقهی بیشتری دارید؟
شمس تبریزی. چون بیادعاست. حافظ از هر نظر در اوج است. ولی مولانا یک صمیمیت و سادگیای دارد که من دوستش دارم، بدون تکلف است و از شعرای معاصر فروغ فرخزاد را دوست دارم و همچنین شاملو و قیصر امینپور را.
::آیا موضوعی هست که خیلی دوست داشته باشی آن را در قالب فیلمنامه بنویسی؟
در حال حاضر مشروطه را خیلی دوست دارم بنویسم. میرزاده عشقی، عارف قزوینی، مرغ سحر و آن لحظات بیداری ملت را در خفقان قاجاریه و آن حس و حال و آن تاریخ و ادبیات را دوست دارم.
و سخن آخر؟
ا::میدوارم کار فرهنگی بشود. مردم ما مردمی هستند که ذات خوبی دارند ولی فعلاً سردرگم هستند این سردرگمی هم به خاطر قصور آدمهای فرهنگی است. کار فرهنگی یعنی کاری که چالش داشته باشد. جریان ایجاد کند. من میگویم که جامعهی علوی ایدهآل ما جامعهای است که توی آن چالش باشد. جامعهای که زنده و پویا باشد.
در آخر هم دوست دارم یک غزل که در دوران دبیرستان سرودهام، تقدیم خوانندگان خوب و فرهیختهی سیمره کنم:
خوابهایم پر ز نای و کوسهاست
مرگ تعبیری بر این کابوسهاست
کاروان میآید و من میروم
نبض جانم در کف ناقوسهاست
کوه و دشت و سنگ و خاک و خار نه
در سرم سودای اقیانوسهاست
باغ رؤیایم شبی آتش گرفت
سینهام جولانگه ققنوسهاست
امشب ای طوفان غم آهستهتر
رعشه بر نور رخِ فانوسهاست
Entry filed under: لرستان, بخش فرهنگی.
1. احمد لطفی | 25/12/2010 در 08:57
» تصویب منطقه ویژه اقتصادی بروجرد را بدستان توانمند هر دو نماینده شهرستان بروجرد (بروجردی ومقدسی) به همه مردم منطقه تبریک عرض می نماییم. «
2. شهرام شرفی | 25/12/2010 در 18:02
با سلام.سریال فوق برایم هیچ حذابیتی ندارد.چون ما هنوز فرایند نوسازی را طی نکرده ایم همچنان به طایف و قوم چسبیده ایم.سریال از نظر فنی ضعیف است از نظر تاریخ شناسی نیز دچار غلو و اسطوره گرایی ایرانی شده است. فقط یک قسمت آن هم بصورت اتفاقی تماشا کردم و تا آخر قصه را حدس زده ام.همیشه فیلم های مطرح مشهور دنیا را تهیه و تماشا می کنم.اما این گونه سریالها بیطرفانه تهیه نمی شوند و دچار ایدئولوژی زدگی هستند. با احترام
3. مصطفی نظری | 30/12/2010 در 22:15
با سلام:
میخواستم بگم در روایات شیعه در مورد مختار تناقض وجود دارد و عده ای از علما شیعه مختار را ادم خوبی نمیدانند و عده ای هم او را ادم خوبی میدانند ولی به هر حال کار او خوب بوده که انتقام امام حسین (ع) رو گرفت ولی نیتش را واقعا نمیدانیم…