فرصت‌های پسامدرنیته برای نوزایی جنبش‌های قومی

27/12/2010 at 16:23 ۱ دیدگاه

ابراهیم خدایی: جهاني شدن و انقلاب اطلاعاتي با افزايش هزينه‌هاي اعمال قدرت از سوي دولت ملي و نفوذپذير کردن مرزها و کاهش هزينه‌هاي مقاومت و فعاليت قومي، بستر مناسب‌تري براي نوزايي جنبش‌های قومگرا ايجاد مي‌کند، اما مؤلفه‌هاي اصلي قوميت (سرزمين، تبار، زبان مشترک و…) در فرايند جهاني شدن دگرگون خواهند شد، بنابراين هويت قومي نيز اشکال جديدي خواهد يافت. ديگر نمي‌توان به صراحت پيشين از موسيقي، سرزمين، زبان و.. مشترک و خاص يک ملت يا قوميت سخن گفت.   

             نگاهي به جغرافياي تاريخي کره خاکي نشان مي دهد که در چند قرن اخير، و در پي فرايند مدرنيته، دولت هاي ملي ظهور مي کنند، تقريبا سرتاسر جوامع بشري را تسخير مي کنند و کوشش دارند خود را به قالب هاي اصلي سامان زندگي اجتماعي بشر تبديل کنند. مرزهاي برساخته ملي، همچون ديوارهاي قلعه اي مستحکم، مي کوشند مردم را فراتر از گروهبندي هاي سنتي و طبيعي (همچون خانواده گسترده، طایفه، ایل، قوم و..) دسته بندي کنند، قدرت سياسي و دولتي در اينجا معيار اصلي دسته بندي است اما مي کوشد با تلاش هايي در عرصه هاي  فرهنگي، تاريخي و اسطوره اي خود را مشروع، کهن و طبيعي بازنمايي کند.

            در طول دوران مدرنیته، دولت هاي ملي به آنچه قوانين ملي، حقوق ملي، زبان ملي، فرهنگ ملي، سرود ملي، موسيقي ملي، امنيت ملي، وحدت ملي، «فرهنگ ملي» و.. نام مي نهند تقدس مي بخشند، و هرگونه اعلان موجوديت براي فرهنگ، زبان، حقوق و.. غير از آنچه خود «ملي» مي خوانند را بر نمي تابند. هال «فرهنگ ملي»  را کليد اساسي صنعتي شدن و «موتور مدرنيته» مي داند (1996, p: 292)

تمام امکانات آموزش عمومي و رسانه ها و.. بسيج مي شوند تا زمينه اي را فراهم آورند که گويش هاي محلي هرچه سريعتر رخت بربندند و به فراموشي سپرده شوند، مثلا در سریال های تلویزیونی تصویری از گویشوران لهجه های غیر رسمی ارائه می شود تا شرایط طبیعی جامعه به گونه ای دست کاری شود که کسی رغبت نکند آن لهجه ها را به کودکان خود بیاموزد.

            در منطقه ما نیز با تشکیل دولت های ملی، تقسیمات طبیعی تحت تاثیر قرار می گیرند. نام هایی همچون ایران، عراق، ترکیه، افغانستان، پاکستان، کویت و.. به روی نقشه جغرافیایی راه پیدا می کنند، نام هایی که یا کاملا جدیدند، یا همچون کلمه ایران، کاربرد باستانی دارند (تقریبا جز در اثر اسطوره ای فردوسی، در ادبیات فارسی نامی از ایران در میان نیست) و یا چون عراق، گرچه با صفات عرب و عجم رایج بوده اند اما در تعریف مدرن کاربردی متفاوت می یابند. اما نام های جغرافیایی کهن تر منطقه، همچون خراسان، آذربایجان، فارس، لرستان، بلوچستان، جبال، عراق عجم، پشتکوه و.. اهمیت خود را نسبتا از دست می دهند.

            سپس دولت ملی می کوشد دست به دامن اسطوره سازی و نیز نژادگرایی بشود تا بتواند در رقابت با «دیگری» مفهوم «خود» را بیافریند. بنابراین در ایران، ترک و عرب در عراق، ایرانی و ترک و در ترکیه، ایرانی و عرب مورد نفرت برساخته و مصنوعی ای قرار می گیرند که هیچ سابقه ای در تاریخ و فرهنگ طبیعی مردم منطقه ندارد و این سه هرگز، آنگونه که ملت سازان به تصویر می کشند، سه نژاد درگیر و دشمن نبوده اند، اگر چنین بود پدر رضاخان برای وی نام عربی انتخاب نمی کرد و اجداد موسسین حزب بعث حاضر نبودند مهمترین شهر سرزمین شان نامی پارسی داشته باشد. اما این درگیری و دشمنی باید به وجود می آمد، زیرا اگر ایران آتش پرست نباشد، عراق یکتاپرست نمی تواند تصور و تقدیس شود و اگر عرب بیابانگرد نباشد، چگونه می توان شکوه تمدن ایرانی را به مردم فهماند؟

جهاني شدن با به چالش کشيدن «دولت ملي» يکي از مهمترين موانع نگهداري و تقويت هويت هاي قومي را کم رنگ مي کند. از اين منظر جهاني شدن براي اقوام همچون رها شدن يک زنداني از سلول انفرادي است.

آری، دولت ملي از يک سو تقسيمات بزرگتر يا هم اندازه خود را با عنوان «بيگانه» و با برچسب هايي مثل غربي، آمريکايي، استعماري، اسلامي و.. نوعي تهاجم و تهديد تلقي مي کنند، از سوي ديگر گروه هاي کوچک و بزرگ درون مرزهاي خود را هم با استراتژي هاي متنوعي مهار مي کنند. اين استراتژي ها دامنه بسيار وسيعي از سرکوب و برخورد فيزيکي با برچسب هايي چون «تجزيه طلبي»، «ادعاي استقلال» و «تهديد يکپارچگي ملي»، تا کنترل رسانه اي و رواني و تحقير با برچسب هايي چون «خرده فرهنگ بودن»، «شاخه هاي فرعي و کم اهميت بودن»، و حتي «اشتباه بودن و بيمارگونگي» و.. را در بر مي گرفته است.

به عنوان مثال وقتي يک دولت-ملت تمام توانايي خود را بر محور گسترش يک گويش يا لهجه خاص تحت عنوان «زبان ملي» به کار مي گيرد ديگر لهجه ها و گويش ها تحت عنوان لهجه و گويش فرعي (و حتی گاه اشتباه و بیمارگونه) به حاشيه رانده مي شوند، تمام امکانات آموزش عمومي و رسانه ها و.. بسيج مي شوند تا زمينه اي را فراهم آورند که گويش هاي محلي هرچه سريعتر رخت بربندند و به فراموشي سپرده شوند، مثلا در سریال های تلویزیونی تصویری از گویشوران لهجه های غیر رسمی ارائه می شود تا شرایط طبیعی جامعه به گونه ای دست کاری شود که کسی رغبت نکند آن لهجه ها را به کودکان خود بیاموزد. در بهترين حالت فعالاني مثل انسان شناسان به کار گرفته مي شوند تا به بايگاني اين فرهنگ ها در قالب موزه ها، فرهنگ لغت ها و کتاب ها بپردازند.

از سوی دیگر کوشش وسیعی صورت می گیرد این زبان ملی از سوی زبان های خارجی و بزرگتر یا رقیب مورد تهدید قرار نگیرد. فرهنگستان ها و دانشگاه ها کوشش می کنند واژگان بیگانه را با واژه های ملی جایگزین کنند.

اما «جهاني شدن» با کمرنگ کردن مرزهاي ملي انحصار ابزار هاي رسانه اي، فرهنگي و حتي آموزش عمومي را از کنترل دولت – ملي خارج مي کند. دولت ملی، گرچه تاکنون در رقابت با نهادهای فراملی (جهانی) و فروملی (قومیت ها و دیگر تقسیم بندی های درون مرزها) برنده مطلق بوده است اما کمرنگ شدن مرزها مانع تداوم این اقتدار می شود.

افزايش روز افزون نهادهايي که مجموعه اي از انسان ها را سازماندهي مي کنند بدون آنکه قداستي براي مرزهاي برساخته دولت ملي در نظر بگيرند و صفت هايي همچون منطقه ای، بين المللي، جهاني، بدون مرز و.. بر خود مي گذارند، نشان مي دهد که «جامعه جهاني به چيزي بيش از جمع جبري جوامع ملي تبديل مي شود (گل محمدی 1383، ص74)

دولت ملي براي به انجام رساندن کارکرد هويت سازي خويش در مواجهه با جهاني شدن در برابر دو دسته چالش قرار مي گيرد (بر اساس تحلیل گل محمدي 1383، صص 73- 80):

الف) افزایش هزینه های اعمال قدرت: به دو صورت کلی نمود می یابد، یکم نفوذپیر کردن مرزها و بستارهای اجتماعی، هرگونه اعمال نظارت، کنترل و سانسور فرهنگی را بسیار پرهزینه و حتی ناممکن می کند، دوم هزینه هرگونه نفی و سرکوب در فرایند بازسازی هویت ملی را به میزان چشم گیری افزایش می دهد.

در طول دوران مدرنیته یک دولت ملی (مثل ترکیه) این حق را برای خود مشروع می پنداشت و عملا هم این توانایی را داشت که اساسا وجود خارجی و فیزیکی یک قوم (مثلا میلیون ها نفر کُرد) را انکار کند، چه برسد به اینکه بخواهد برای این مردم حقوق بشر جمعی، مثل استفاده از زبان مادری در مدارس و رسانه ها، آزادی برگزاری آیین های قومی، حق نظارت بر سرنوشت فرهنگی و قومی خویش و.. قایل باشد.

اما با گسترش شبکه های ماهواره ای و اینترنتی و.. در دهه های اخیر، آیا هنوز هم یک دولت می تواند چنان رفتاری با گروهبندی های درون مرزهای خویش داشته باشد؟

ب) کاهش هزینه های مقاومت و فعالیت برای جنبش های قومی: جهانی شدن با کمرنگ کردن مرزهای ملی از یک سو موجب کاهش هزینه های مقاومت می شود و از طرف دیگر دستاوردهای انقلاب اطلاعاتی بستر مناسب و ارزانی برای فعالیت قومی فراهم کرده است.

اگر تا کنون یک گروه قومی برای تهیه و توزیع یک نقشه جغرافیایی ساده و معمولی از پراکندگی همتباران خویش باید هزینه های مالی فراوانی را می پرداخت و از طرف دیگر مورد تعقیب و پیگرد سیاسی و حقوقی دولت ملی قرار می گرفت، اما اکنون یک نفر به تنهایی می تواند یک شبه نقشه ای از قومیت مورد نظر خویش طراحی کند و در شبکه وب به گردش درآورد، بدون آنکه هزینه زیادی بپردازد یا دولت روی آن کنترل مطلوب و کارآمدی داشته باشد.

انقلاب اطلاعاتي هزينه تهيه و توزیع اقلام آموزشي و فرهنگي را بسيار کاهش داده است. اگر براي تهيه و پخش يک آلبوم موسيقي قومي تا چندي پيش لازم بود از کانال هاي تعريف شده دولت ملي بگذرد امروزه شبکه وب در يک چشم به هم زدن يک محصول فرهنگي را جابه جا مي کند.

بنابراین، جهاني شدن با به چالش کشيدن «دولت ملي» يکي از مهمترين موانع نگهداري و تقويت هويت هاي قومي را کم رنگ مي کند. از اين منظر جهاني شدن براي اقوام همچون رها شدن يک زنداني از سلول انفرادي است.

چالش های جهانی شدن برای جنبش های قومی: این چالش ها از آنجا نشأت می گیرند که  مؤلفه هاي اساسی قوميت تحت تاثیر شرایط جهانی دستخوش دگرگونی می شوند. سرزمین مشترک، تبار مشترک، زبان، تاریخ و فرهنگ مشترک دیگر معنای کهن خود را از دست می دهد. شهر و روستایی نیست که تحت تاثیر جهانی شدن قرار نگیرد.

اگر جنبش های قومی تا کنون در پی قلمروی بودند که موسیقی بومی شان در آنجا طنین بیاندازد در دنیای پسامدرنیته چنین فضایی را نخواهند داشت مگر آنکه موسیقی ایشان همراه با انواع دیگر موسیقی ملتها و اقوام دیگر شنیده شود.

کمتر شهر و سرزمینی وجود خواهد داشت که مردمی از اقوام و حتی ملت های مختلف در آن سکونت نداشته باشند، حتی اگر از نظر جغرافیایی چنین محیطی موجود باشد از نظر فرهنگی و ذهنی شکل دیگری خواهد داشت، چرا که در هر حال بازار آن پر از کالاهای اقتصادی و فرهنگی و.. جهانی خواهد شد. شبکه اینترنت دیوار هر شهری را فرو می ریزد.

بنابراین جهاني شدن پس از رهاسازی زنداني از سلول انفرادي و فشار مهلک و مرگ عن قريبي که دولت ملي بر قوميت تحميل مي کند، هويت هاي ملي و قومي را با هم وارد زندان بزرگتري مي کند که ظاهرا دیگر اميدي به رهايي از آن نخواهد بود. اگر روزي اهل يک زبان گمان مي کردند با خروج از سلطه يک دولت ملي و تشکيل دولت و قدرت سياسي بتوانند زبان خويش را از نابودي رهايي بخشند، در عصر پسامدرنیته تقريبا رهايي از سلطه فرهنگ جهاني ناممکن مي نمايد.

فرهنگ های قومی در بازار جهانی اجازه عرض اندام می یابند، اما در این بازار بایستی به رقابت بپردازند، می توان گفت سرنوشت فرهنگ، زبان، تاریخ و تبار ایشان بستگی میزان توان شان در این رقابت خواهد داشت و اینکه آیا خواهند توانست مشتریان خود را نگهدارند یا خیر!

اگر روزگاری فردی به مجرد  متولد شدن در یک روستا ناچار بود به موسیقی همان روستا گوش دهد و لذت ببرد با تشدید فرایند جهانی شدن فرد حق انتخاب خواهد داشت، اگر موسیقی روستای خودش نتواند نظر وی را جلب کند ممکن است به سراغ موسیقی کاملا متفاوتی متعلق به روستایی با هزاران کیلومتر فاصله جغرافیایی از زادگاه خودش گرایش پیدا کند.

 

نتيجه گيري

            به نظر مي رسد جهاني شدن و انقلاب اطلاعاتي در عصر پسامدرنيته با افزايش هزينه هاي اعمال قدرت از سوي دولت ملي و نفوذپذير کردن مرزها و کاهش هزينه هاي مقاومت و فعاليت از سوي فعالان قومي بستر مناسب تري براي نوزايي جنبش های قومگرا ايجاد مي کند، اما چون مؤلفه هاي اصلي قوميت (سرزمين، تبار، تاريخ مشترک و…) در فرايند جهاني شدن دگرگون خواهند شد، بنابراين هويت قومي نيز اشکال جديدي خواهد يافت. ديگر نمي توان به صراحت پيشين از موسيقي، سرزمين، زبان و.. مشترک و خاص يک ملت يا قوميت سخن گفت، بلکه در دنياي پسامدرن هويت هاي کوچک و بزرگ قومي و ملي در کنار ساير اشکال هويت و نيز تحت تاثير رسانه ها، شرکت هاي بزرگ و نهادهای فراملی و بین المللی و.. و طي يک فرايند رقابت، شيوه زندگي مردم را طراحي مي کنند.

 

 

—————————————————————–

منابع

 

v      احمد، اکبر، پست مدرنيسم و اسلام، تر: فرهاد فرهمندفر، تهران: نشر ثالث 1380

v      گل محمدي، احمد، (1383)، گفتمان هاي هويت ساز در عصر جهاني شدن، در: هويت ملي و جهاني شدن، به کوشش اکبر عباس زاده و مهدي عباسي، تهران: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني، چاپ اول

v      گيدنز، آنتوني، (1387) پيامدهاي مدرنيت، تر: محسن ثلاثي، تهران: نشر مرکز، چاپ چهارم

v      فکوهي، ناصر، (1383)، قوميت و فرهنگ، در: روزنامه شرق، ش 311

v      سايت انسان شناسي و فرهنگ
www.Anthropology.ir

v      سايت لور (نشريه اينترنتي مردم لر)
www.Loor.ir

 

منابع لاتين:

v                   Calhoun, Craigca, (2007), Contemporary Sociological Theory, Second Edition, Blackwell Publishing

v                  Hall, Stuart, (1996), Modernity And Its Futures, Blackwell Publisher, 4th print in 1996

 

Entry filed under: لرستان, بخش لري.

زلزله زدگان دورودی چشم انتظار توجه دولت / تسهیلات جوابگو نیست مرگ 9 قلاده پلنگ لرستان در یکسال! نماد اقتدار زاگرس در سراشیبی انقراض

۱ دیدگاه Add your own

  • 1. ف  |  05/01/2011 در 18:34

    در ایران باید دست از کوچک شمردن ملتهای موجود در آن برداشت مشکل هویتی که الان گریبان گیر مردم ماست فقط از این سرچشمه می گیرد که ما ملتهایمان را کوچک میکنیم و یکی از راههای این کوچک شماری قوم خطاب کردن آنها است. اگر میخواهیم آین مسائل در ایران از حالت معضل در آید و موجب پیشرفت شود باید با این واقعیت کنار آییم که ایران مجموعه ای از ملتهاست نه قومیت ها.

    پاسخ

بیان دیدگاه

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


نوشته‌های تازه